به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد پیامبر(ص) در واقع نمونه ی نمونه هاست، گُل سرخ توحید در کویر شرک است، چشمه همه فضایل انسانی در برهوت است و بهترین و برترین الگوی اخلاق است. هر انسانی این استعداد را دارد که کمال انسانی، مهربانی، گذشت و محبت را در خود شکوفا کند و پیامبر اکرم به لطف الهی این استعداد را در اوج به کمال رسانده است؛ خداوند پیامبر(ص) را اینگونه توصیف کرد: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ؛ تو بر اخلاق بزرگوارانه عظیمی هستی» و از امام صادق(ع) روایت شده: «خداوند پیامبر(ص) را بر محبت خود تربیت و ادب کرد و سپس گفت: إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» بنابراین پیامبر(ص) براساس استعداد، خواست و تلاش خود، به لطف الهی به کمالی رسیده که این کمال توانسته آن تحول بزرگ را ایجاد کند.
در این گزارش خبرآنلاین به نمونه های اخلاق عملی پیامبر اعظم(ص) و سلاله ششم رسول الله و استمرار نبوت برای انسان پرداخته ایم.
رفتار شناسی پیامبر
پیامبر همیشه گشاده رو، نرم خو و آسان گیر بود. (دیگران به آسانی به او نزدیک می شدند.) پرخاش نمی کرد، فحش نمی داد، عیب جو نبود و تعریف و تمجید زیاد نیز نمی کرد. از آن چه خوش نداشت با تغافل می گذشت (آن را نادیده می گرفت) و کسی را ناامید نمی فرمود.
خویشتن را از سه کار باز می داشت: جدال (گفت و گوی بیهوده)، زیاده خواهی، پرداختن به امور بی فایده.
و در رفتار با مردم نیز از سه کار پرهیز می فرمود: هیچ کس را به بدی یاد نمی کرد، کسی را سرزنش نمی فرمود، از عیب ها و خطاهای مردم پی جویی نمی کرد. از چیزهایی سخن می گفت که از نتیجه اش امید داشت؛ هنگام سخن گفتنش، اصحاب سر به زیر می انداختند، آنچنان که گویی بر تارک آنان پرنده ای نشسته است. (آرام و بدون حرکت می ماندند،) به کلام او گوش می سپردند و زمانی که پیامبر ساکت می شد، آنان سخن آغاز می کردند.
همنشینان پیامبر بر سر چیزی با یکدیگر جنگ و جدال نمی کردند، هر کس سخن می گفت، دیگران به او گوش می سپردند تا کلام او پایان پذیرد. تنها یک نفر از آنان سخن می گفت (چند نفر با هم سخن نمی گفتند.)
پیامبر و رفتار با شوخی و مهربانی با مردم
تو را با بوی عطر، با مهربانی، تو را با لبخند شراکت شادی ها شناختیم. سایه بان حمایت تو را هرگز هیچ خسته ای کم نیاورد و در انزوای غربت هیچ تنهایی، پس از بردن نام تو بی نصیب از شوق نماند. تو آمده بودی تا سلام کردن را حتی به کبوتران بیاموزی. بیشتر از باران برای تشنگی ها حقیقت داشتی. هموارتر از نسیم، گره گشای غنچه ها بودی. فصل ها فرمانبردار تو بودند و سر به راه دعاهای بارآورت. نور با اجازه تو منتشر می شد. زمین به حکم تو حاصل خیز بود. قلب تو گرمای آفتاب، دست تو سخاوت ابر، چشم تو عنایت آسمان را رقم می زد. بی دریغِ هدایت بودی و سپیده هر سحر، راه افق ها را از نگاه های شب بیدار تو می آموخت.
هرگز چشم از زمین و مردمانش برنداشتی، هرگز خطاهای جهل آدمیان را به روی شان نیاوردی، جز سخن از دانش و عشق نگفتی و با نامهربانان هیچ مدارا نکردی. چه آبی بود دلت که در کنارش آسمان رنگ می باخت. چه بیکران بودی که دریاهای عالم به تو تکیه می دادند. وحی را تو اگر آواز نداده بودی، کجا زندگانی می آموختیم، ما نابلدانِ ملکوت و عبادت. فرسودگی قلب های فقر دیده با لبخندی از سوی تو جوان می شد و به غنا می رسید.
پیامبر و زنان
پیامبر اعظم(ص) همواره مردان را به اکرام و احترام زن سفارش می فرمود و منزلت و شأن والای آنان را گوشزد می کرد. آن حضرت اولین عامل آن تعالیم بود و با سیره و منش زیبای خود الگو و راهنمای مردان در تعالیم و حفظ حقوق زنان بود.
سیره نویسان احادیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده اند که فرمود: أنا ابن العواتکه و أنا ابن الفواطم در بین سلسله مادران حضرت، 12 نفر از آنان عاتکه و 4 نفر فاطمه نام داشتند. یعقوبی مورخ شیعه تأکید می کند که پیامبر اعظم(ص) دو جمله فوق را بسیار به کار می برد. علت نیز آن بود که در جاهلیت زن ها بسیار تحقیر می شدند و حقوق آن ها پایمال می گردید. گرامی داشت سلسله نسب افراد از جانب پدر منظور می گردید و نامی از مادران آن ها به میان نمی آمد. پیامبر اعظم(ص) با توجه ویژه به زنان جایگاه همانندی با مردان برای آنان قایل بود. و برخلاف این عقیده که زن و نام او را مایه شرمساری می دانستند و حتی دختران خود را زنده به گور می کردند، آن حضرت با افتخار از مادران خویش یاد فرمود.
پیامبر و کودکان
رسول اکرم(ص) به کودکان احترام می گذاشت، از کنار بازی آن ها به آرامی می گذشت تا مزاحم لحظه های شاد آنان نگردد، هیچ وقت آنان را موجود کوچک و حقیر به حساب نمی آورد، و با همة بچه ها در خور شأن و منزلت آنان رفتار می نمود. أنس بن مالک می گوید: رسول خدا(ص) وقتی از کنار بچه ها می گذشت به آن ها سلام می کرد.
سجستانی نقل می کند پیامبر(ص) بر جوانان در حال بازی کردن وارد شده به آنان سلام می نمود. همچنین می گوید: ما بچه های نوجوانی بودیم رسول خد(ص) بر ما وارد شد و به ما سلام نمود.
نقل شده که در زمان پیامبر(ص) مردم اطفال کوچک خود را خدمت حضرت می آوردند تا پیامبر(ص) برای آنان دعا کند و اسمی برای آنان انتخاب نماید. حضرت اطفال را با نهایت احترام در بغل گرفته و نسبت به والدین آن ها اظهار محبت می نمود. گاهی پیش می آمد که بچه ها در بغل حضرت ادرار می کردند، والدین شان از این کار بچه ناراحت شده سر آنان داد می کشیدند، اما پیامبر(ص) به شدت از این کار منع می کرد و می گذاشت تا نوزادان قضای حاجت نمایند. آنگاه اسمی برای آن برگزیده و در حق شان دعا می فرمود و طفل را به والدین می سپرد. بعد از رفتن آنان لباس خود را آب می کشید، و با این کار خود موجب سرور و خوش حالی مردم می گردید.
پیامبر و حقوق حیوانات و طبیعت
پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله درباره مدارا و مهربانی با حیوانات و نیز مراعات حال ضعیف شان هنگام سوار شدن و در مسیر حرکت، سفارش های عجیبی داشته اند؛ مانند: «خدا مدارا کردن را دوست دارد و بر انجام آن کمک می کند. پس هرگاه بر چهارپایان لاغر سوار شدید، آنها را در منزل هایشان (توقف گاه ها) فرود آورید. اگر زمین خشک و بی گیاه بود، با شتاب از آن بگذرید، و اگر سرزمین سرسبز و پرعلف بود، آنها در آنجا استراحت دهید!»
براساس روایت دیگری، وقتی که از آن حضرت پرسیدند: ای رسول خدا! آیا حمایت از حیوان ها و مهربانی با آنها، ثوابی برای ما دارد، در جواب می فرمودند: «حمایت از هر جگر "تری" (سیراب کردن هر تشنه ای) پاداشی نزد خدا دارد» طبق روایتی که ـ عده ای از قول عایشه و ـ حلبی آن را از قول فردی نامعلوم در غزوه تبوک نقل کرده اند، آن حضرت به طور ویژه اسبش را نوازش و تیمار می کرد.
پیامبر و حقوق بشر
براساس آموزههای سنّت نبوی، مسلمانان باید از ستیزهجویی، کینهتوزی و تخاصم دوری کنند. در حدیث انس بن مالک از پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- آمده است: «کینههایی را که از هم در دل دارید، از خود دور کنید و هرگز به همدیگر پشت نکنید، راه بندگی را بپویید و با هم برادر باشید. بدانید که برای هیچ مسلمانی جائز نیست بیش از سه روز، از روی عداوت از برادر ایمانیاش دوری گزیند.»
ترک خشونت یکی دیگر از توصیههای پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- میباشد. اعمال خشونت، حسّ کینهتوزی را در دلها برمیانگیزد و آتش انتقام را روشن میکند. توسّل به خشونت نه تنها تأثیری در حلّ مشکلات اجتماعی ندارد، بلکه غالباً مشکلات را شدیدتر میکند.
آن حضرت منادی مساوات بود. او مردم را به برابری و برادری فرا میخواند. همهی امتیازات نژادی و طبقاتی را لغو کرد. خویش از همه عاملتر به فرامین الهی بود. مظهر فتوّت، عفو و رحمت بود. اثری از کینه و انتقام در وجودش نبود. همه جا میبخشید و همه کس را عفو میکرد؛ حتّی دشمنانش از این رحمت وسیع بیبهره نبودند. پیامبر اسلام -صلّی الله علیه وسلّم- با خصلتهای ممتاز خویش، بر بشریّت پیروز شد و به گفتهی «ویل دورانت» تنها مُصلحی است که توانسته تمام آرزوهای خود را در جامعه عملی کند و همچنین فضائل و خصلتهای برجستهاش، ایمان به دعوت و رسالت خویش، اتّکا به تاییدات حق، کوشش در نشر دعوت، ثبات و پایمردی و شجاعت و فداکاری».
رفتارشناسی شخصی و اجتماعی امام صادق(ع)
عصر امام صادق ( علیهالسلام) عصر برخورد اندیشهها و پیدایش فِرَق و مذاهب مختلف نیز بود. در اثر برخورد مسلمین با عقائد و آرای اهل کتاب و نیز دانشمندان یونان، شبهات و اشکالات گوناگونی پدید آمده بود.
در آن زمان فرقههایی همچون : معتزله، جبریه، مرجئه، غلات، زنادقه، مشبهه، متصوفه، مجسمه، تناسخیه، و امثال اینها پدید آمده بودند که هر کدام عقاید خود را ترویج میکردند.
از این گذشته در زمینهی هر یک از علوم اسلامی نیز در میان دانشمندان آن علم اختلاف نظر پدید میآمد، مثلاً در علم قرائت قرآن، تفسیر، حدیث، کلام بحثها و مناقشات داغی درمیگرفت و هر کس به نحوی نظر میداد و از عقیدهای طرفداری میکرد.
دانشگاه بزرگ جعفری
امام صادق ( علیهالسلام) با توجه به این فرصت مناسب، حوزهی وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجستهای همچون: هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و ... تربیت کرد که تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشتهاند.
از میان شاگردان آن حضرت گروهی دارای آثار علمی و شاگردان متعددی بودند.
« هشام بن حکم» سی و یک جلد کتاب نوشته و « جابر بن حیان» نیز بیش از دویست جلد در زمینه علوم گوناگون بخصوص رشتههای عقلی و طبیعی و شیمی تصنیف کرده بود که به همین خاطر، به عنوان پدر علم شیمی مشهور شده است. کتابهای جابر بن حیان به زبانهای گوناگون اروپایی ترجمه گردید و نویسندگان تاریخ علوم همگی از او به بزرگی یاد میکنند.
حضرت صادق آل محمد (علیهمالسلام) در علوم طبیعی نیز بحثهایی نمودند و رازهای نهفتهای را باز کردند که برای دانشمندان امروز نیز مایهی اعجاب است. گواه روشن این امر توحید مفضل است که امام آن را ظرف چهار روز املاء فرمود و « مفضل بن عمر کوفی» نوشت و به نام کتاب « توحید مفضل» شهرت یافت.
رفتار عبادی حضرت
روزی امام صادق ( علیهالسلام) در حالیکه آیات قرآن را در نماز تلاوت میفرمود ناگهان از حال رفت، بعد از مدتی که حضرت بهوش آمد، از او پرسیدند: این چه حالی بود که به شما دست داد؟ آن بزرگوار فرمود: « ما زلت اکرّر آیات القرآن حتی بلغت الی حال کاننّی سمعتها مشافهه ممن انزلها» ؛
پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم تا اینکه به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مسقیم از نازل کنندهی آیات شنیدم.
عفو و کرم امام صادق(ع)
مردی خدمت حضرت صادق (علیهالسلام) شرفیاب شد و عرض کرد: پسر عمویت فلان، نام شما را برد و هر چه فحش و ناسزا میتوانست به شما گفت: حضرت کنیز خود را فرمود که آب و وضو برایش حاضر کند. پس وضو گرفت و وداخل نماز شد. راوی گفت: من در دلم گفتم که حضرت نفرین خواهد کرد بر او.
پس حضرت دو رکعت نماز گذاشت و عرض کرد: پروردگار من! این حق من بود، من بخشیدم برای تو، و تو جود و کرمت از من بیشتر است، پس او را ببخش و او را به کردارش مگیر و به عملش جزا مده، پس حضرت رقت فرمود و پیوسته برای او دعا کرد.
توجه امام صادق(ع) به بینوایان
معلی بن خنیس میگوید: شبی حضرت صادق ( علیهالسلام) به قصد ظلّه بنی ساعده (یعنی سایبان بنی ساعده که فقرا در روز آن جا از گرما جمع میشدند و شب در آنجا میخوابیدند) از خانه بیرون آمدند آن شب باران میبارید، من نیز بدنبال حضرت مخفیانه روانه شدم ناگاه چیزی از دست آن حضرت بر زمین افتاد، آن جناب فرمودند: « بسم الله، اللهم رده علینا»؛ خداوندا ! آنچه افتاد را به من برگردان. پس من نزدیک رفتم و سلام کردم، فرمودند: معلّی! عرض کردم، لبیک فدایت شوم. فرمودند: دست بر زمین بکش و هر چه به دست میآید را جمع کن و به من برگردان.
دست بر زمین کشیدم دیدم نان است که بر زمین ریخته جمع کردم و به آنحضرت دادم ناگاه انبانی از نان در دست حضرت یافتم، پس عرض کردم: فدای تو شوم! بگذار من این انبان را به دوش کشم و بیاورم. فرمودند: نه! بلکه من به برداشتن آن سزاوارترم؛ ولیکن تو میتوانی همراه من بیایی.
همراه آنحضرت به سایبان بنی ساعده رسیدیم،گروهی از فقراء در خواب بودند، حضرت یک قرص یا دو قرص نان در زیر جامهی آنها مینهاد تا به نفر آخر آن جماعت رسیدند و نان او را نیز زیر رخت او گذاشتتذ و برگشتیم. من گفتم: فدای تو شوم! این گروه حق را میشناسند؟ (یعنی آیا از شیعیانند؟) فرمود « لو عرفوا لو اسیناهم بالدّقه»؛ اگر شیعه بودند آنها را در هر چه داشتیم ـ حتی در نمک هم ـ شریک میکردیم.
هان! ای کسانی که بدنبال آباد کردن آخرت خود هستید و احیاناً کمکهایی به بندگان خدا میکنید، بنگرید که چگونه حجت خدا،خود مبادرت به انجام کارهای خیر میکند و تا آنجا که ممکن است این کار را مخفیانه و بدون منت انجام دهید.
نظر شما